(ادامه از قسمت اول) ...از رهآوردهای انقلاب اسلامی، انقلابی که در این مملکت رخ داد، این است که الان ما باید بدانیم نحوه زندگیای که ما باید داشته باشیم - و عمدتا این ملت دارند - از دیدگاه اسلام و ارزش و فضیلت و معنایی که باید مورد توجه باشد و خداوند متعال، پیامبر گرامی، امام امت ترسیم کردهاند برای ما چیست؟ و آن زندگی همراه با جهاد است، هم جهاد با نفس، هم جهادی که علیه کفار و دشمنان اسلام است. آنهم نه یک روز، نه دو روز، بلکه باید آمیخته با زندگی انسانها باشد در مقابل دیدگاهی که متأسفانه افرادی که هنوز در قالب ارزشهای طاغوتی فکر می کنند دارند و آن توجه به دنیا، مقام، پول، اولاد و امثال اینهاست که فقط آنها را خوشحال کند، راضی کند و دلشاد کند در این دنیا. میخواهم بگویم که امروز با این انقلاب، این نحوه زندگیای است که در شأن یک مسلمان انقلابی، یک مسلمان حزب اللهی میتواند باشد، باید دیدگاهش به این دنیا و نحوه زندگی به این ترتیب باشد و توأم با جنگ کردن، جهاد کردن و رضایت خداوند متعال را کسب کردن. و دنبال مقام و بخشیده شدن گناهان و بهترین ساختمان و آسودگی و راحتی هم باشد، منتها دنبال آنهایی که خداوند به او بدهد، نه آنهایی که از این دنیا کسب کند. هر دوی اینها، هست. مقام دوستی و علو درجه را طلب کردن در فطرت انسان هست منتها درجهای هست که در این دنیا خواهد یافت و با این معیارهایی که در جامعه مان داریم؛ مهندس باشد، رئیس باشد، تاجر اعلا باشد، نمی دانم مدیر کل باشد، فلان باشد، فلان باشد، فلان باشد! و یکی هم درجهای که نزد خداوند بیابد. خداوند متعال میفرماید درجه اصلی و قابل توجه همین است. و کسب تمام اینها را، مطابق بیان شیوایی که خداوند متعال دارد، در زندگی ِ همراه با جهاد بیاید طوریکه جهاد در زندگیاش نقش مهمی داشته باشد. و در توجه به این معنا و این فضیلت بجاست که اشاره شود به زندگی حضرت امام حسین (ع) و در آخر هم به جهادش که آن بزرگوار بود که این معنا را درک کرد و آن اقدامی را که انسان عاجز است از بیان عظمت آن انجام داد و اگر بخواهی عقلی بنشینی و فکر کنی به هیچ وجه به آن نتیجهای که حضرت به آن رسیده و آن کار را انجام داده هیچکس نمیتواند به آن برسد، یعنی با آن تعداد نیرو در مقابل دشمن و با بودن اهلبیت در کنارش و با آگاهی تمام به شهادت، با تمام این حسابهایی که شده بود و کاملا مشخص بود، بیاید و آن اقدام را انجام بدهد. این ناشی از درک معنا و فضیلت همان آیات قرآن کریم است و او میداند که آن زندگی که باید در این دنیا بکند، آن زندگی که شایسته یک مسلمان است و خداوند متعال ترسیم کرده، این زندگی است. زندگیای که ذلت در آن نباشد. زندگیای که در آن توجه به ارزشهایی که در دنیا مطرح است بکند ولی به آن ارزشهایی که خداوند متعال به او خواهد داد. نه اینکه آنهایی که این دنیا به او عرضه خواهد کرد و درک این، از رهآوردهای انقلاب اسلامی بود برای ما. و در پایان یک چنین زندگیای است که سعادت نصیب عدهای میشود که آن شهادت است. شهادتی که باز امام میفرماید ما قاصریم از بیان فضیلت و معنای آن. آیات متعدد دیگری هم در قرآن کریم در رابطه با شهادت هست که متأسفانه ما با این فکرهای محدودمان نمیدانیم که این آیاتی که خداوند متعال در شأن اینها (شهدا) میفرماید چه معنایی دارد؟ "و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء و لکن لا تشعرون" نگوئید آنها که در راه خدا به قتل میرسند، شهید میشوند، مردند و تمام شد. این ظاهری است که ما با چشمانمان میبینیم. و فکر میکنیم که تمام شد. بلکه اینها زنده هستند و زنده بودنشان هم ابدی است منتهی ماها نمی توانیم به این حقیقت پی ببریم. و چون نمیبینیم فکر میکنیم دیگر تمام شد.
در ادامه این مبحث که خواستم نحوه زندگی یک فرد مسلمان از دیدگاه مکتب اسلام و زندگی یک نفر با معیارهای طاغوتی را ترسیم کنم و شلوغ پلوغ هم حرف زدم و برادران و حضار گرامی هم خسته شدند، چند جملهای هم در این رابطه به خانواده های شهدا، مفقودین، اسرا و رزمندگان عرض میکنم. ببینیم خداوند متعال در رابطه با این ارزشهایی که من بصورت خیلی کوتاه بیان کردم... و آن کسانی که به اینصورت زندگی میکنند چه میفرماید؟ در ادامه توضیحاتی که عرض شد خداوند متعال در رابطه با شهدا میفرماید که – در ادامه همان حدیثی که خواندم – من خودم مسئول بازماندگان این شهدایم. و هر کس آنها را خشنود کرده مرا خشنود کرده و هر کس آنها را به خشم بیاورد مرا به خشم آورده. گمان میکنم خداوند متعال در هیچ جا – از دید پیامبر گرامی (ص) است – بیان کرده باشد که مسئولیت یک خانواده را خودش تقبل کرده. این در شأن آن خانوادههایی است که چنان زندگی کردهاند که در آن جهاد نقش بسیار مهمی داشته. تا آن اندازه که صاحب خانوادهشان شهید شده یا مفقود است یا اسیر است و اینها بازمانده شهدا هستند. چه فضیلتی است این که خداوند فرموده خود صاحب این خانواده است و یا خشنوی آنها و یا خشم آنها را خشنودی و خشم خود میداند؟ و امام فرمودهاند شما خانوادهها چشم و چراغ این مملکتید و این خانوادهها بدانند که این اولادی که شما بزرگ کردهاید در با فضیلتترین راهی که در این دنیا قرآن ارائه کرده و خداوند برای شما تعیین کرده و پیامبر گرامی (ص) و ائمه اطهار ما این راه را رفتهاند قدم گذاشتهاند. راهی که فضیلت و ارزش و معنای آنرا تا این اندازه خود خداوند متعال و پیامبر گرامی (ص) فرمودهاند. بدانید که اولاد شما، چه زنده باشند و شهید، مفقود باشند یا اسیر، پیرو واقعی امام حسین (ع) اینها هستند. برای اینکه نحوه زندگی اینها مطابقت دارد با زندگی امام حسین (ع) و اینها سربازان واقعی امام امت هستند و سربازان واقعی امام زمان (عج) هستند و باید این خانوادهها و این امت افتخار کنند و سربلند باشند و مطمئن باشند به حقانیت راهی که خودشان الان در آن هستند و اولادشان در آن راه رفتهاند. و به هیچ وجه باید اندوهگین و غمناک نباشند بخاطر این حوادثی که برای آنها پیش آمده و یا برای شایعات و زمزمههایی که منافقین و بدخواهان اسلام در جامعه اشاعه میدهند. و یا اینکه خدای نکرده تصور کنند که حالا صاحب این خانواده شهید شد و نمیدانم خانواده از هم خواهد پاشید و... اصلا نباید این حرفها باشد و توجه باید بشود که خداوند متعال فرموده من خودم مسئول آن خانوادهای هستم که مسئول آن خانواده رفته و شهید شده و بی سرپرست است.
اگر توجهی به وصیتنامه شهدا بکنیم حاکی از یقین و آگاهی آنهاست به خط و زندگیای است که در آن بودند. شهدایی که در وصیتنامهشان مینویسند من یقین دارم که در این عملیات شهید خواهم شد یا شهیدی که در وصیتنامه خود مینویسد که خدایا! آرزو و درخواست من از تو این است که تکه تکه شوم و از جنازهام اثری باقی نماند چرا که میخواهم در روز قیامت که محشور خواهم شد، نزد ابا عبدالله (ع) بخاطر اینکه با یک تیر از این دنیا رفته ام سرم پایین نباشد. و یا آن برادر عاشق شهادتی که مینویسد خدایا! میخواهم جنازهام پیدا نشود برای اینکه نمیخواهم حتی یک وجب از این خاک را جنازه من اشغال کند. این اندازه ببینید که این اتصال پیدا کرده و به این حال عرفانی دست پیدا کرده. خانواده شهدا، تمام اینها، رزمندگان، امت حزبالله بدانند که شهدا در جهت آن زندگی که یافتهاند و آن زندگی توأم با جهاد است و با فضیلتترین و با معناترین زندگی است، در آن راه رفتهاند و به این فضایل دست یافتهاند و این آرزوی آنها بوده. و امروز وجود ما و شرافت ما و حیثیت ما مدیون شهداست و آنها هستند که معنا و ارزش دادهاند به جامعه ما و به وجود ما و این خانوادهها و امت حزبالله بدانند که درجه و ارزش اینها چه اندازه است. در عملیاتهایی که میشود اینها آگاه هستند که به قلب دشمن خواهند رفت و چه بسا شهید خواهند شد ولی آن اندازه اینها این فضیلت را درک کردهاند که مأموریتشان را قبول میکنند و آماده میشوند و میروند به قلب دشمن و چه بسا شهید میشوند و یا اسیر میشوند یا مفقود میشوند و آنجا میمانند. اینها در اثر درک این معناست که این کارها را انجام میدهند. و این خانوادهها بدانند که اولادشان در چه حالی است و در چه عالمی هستند و این وضعیت کنونی با اندیشه ارزشهای طاغوتی به هیچ وجه قابل درک نیست. قابل بیان نیست. و آن شایعات و مسائلی که احیاناً در جامعه ما و در شهرهای ما هست و اینکه بعضیها دلسوز میشوند که ای بابا چرا فرستادی، این که هنوز بچه بود، این هنوز وقت دنیایش بود! اینها در صدر اسلام هم بوده. طوریکه وقتی از جنگ بر میگشتند - از جنگ احد - و شهید داده بودند به آنها گفته میشد ما نگفتیم نروید؟ دیدید رفتید چه بلایی سرتان آمد؟! اینها همان آدمهایی هستند، همان منافق هایی هستند که در آن زمان هم بودند و فضیلت و ارزش این نوع زندگی و این جامعه انقلابی را درک نکردهاند. هنوز نمی دانند این راه چیست. فکر زنده ماندن، در این دنیا ماندن، و این دلسوزیها باطل است و ناشی از ترس اینها از جانشان است. و از عدم درکشان است از اسلام و فضائل اسلام.
شماها باید همه احساس سربلندی داشته باشید، امت اسلام باید احساس سربلندی داشته باشد برای اینکه به دنبال شهدای کربلا این همه شهید داده. و امروز هر چقدر بیشتر شهید بدهیم نشان دهنده حقانیت راهمان و عظمت کاریست که داریم انجام میدهیم. نه اینکه ناراحت شویم که امروز هشتاد نفر، صد نفر، دویست نفر رفتند. اگر درک کرده باشیم که کجا رفتند باید افسوس بخوریم به حال خودمان. آنها که شایعه پرداز هستند آنها افسوس بخورند به حال خودشان که الان چهار سال است که در این مملکت جنگ است. جنگی شده که دنباله جهاد امام حسین (ع) است اما اینها هنوز روی جبهه را ندیدهاند. اینها به حال خودشان افسوس بخورند نه به حال شهدا و خانواده شهدا و رزمندگان. الان در "وادی رحمت" [گلزار شهدای تبریز] صاحب یک شهید بودن بر اساس فضایل اسلام و انقلابمان جزو افتخارات جامعه است. اگر تا دیروز کسی صاحب زمین بزرگ و باغ آبادی بود و افتخار میکرد که من فلان ملک را دارم، امروز هر کس در "وادی رحمت" شهیدی داشته باشد باید به آن تُربت افتخار کند و این افتخار کردنی است و ارزش در جامعه ما امروز این است. و آنهایی که آنجا شهیدی ندارند این افتخار را کسب نکردهاند. ارزشهای انقلاب امروز در جامعه ما این است. اینها چطور به خودشان اجازه میدهند در زیارت عاشورا بخوانند که سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم؟ چطور به خودشان اجازه می دهند که این را بگویند اما چهار سال جنگ باشد و روی جبهه را ندیده باشند؟ چطور به خودشان اجازه میدهند یا لیتنی کنت معکم بگویند ولی چهار سال در این مملکت جنگ باشد و هنوز روی جبهه را ندیده باشند، هنوز توفیق پیدا نکنند از خانوادهشان رزمنده تقدیم اسلام کرده باشند، شهید تقدیم کرده باشند، مفقود تقدیم اسلام کرده باشند. پس این دلسوزیهای بیجایی که میشود نه بخاطر این است که اینها بخاطر اسلام دلسوزی میکنند. بخاطر خودشان است و آن طرز تفکر غیر اسلامیشان است. هنوز پی نبردهاند که فضایل اسلامی چیست، ارزشهای اسلامی چیست. با بینش طاغوتی به مسائل نگاه میکنند. امروز این نوع زندگی از با فضیلتترین زندگیهاست که خداوند متعال و پیامبر اکرم (ص) میفرمایند. و خانوادههای رزمندگان و شهدا و اسراء و مفقودین همهشان بدانند و افتخار کنند به خودشان که اینجور افراد را تقدیم اسلام کردهاند. ان شاء الله که همه آگاهیم و میدانیم که امروز آن زندگیای که باید انتخاب کنیم، با فضیلتترین و با ارزشترین آن کدام است و باید به دنبال کدام نوع زندگی باشیم.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
معبر
نظرات شما عزیزان: