در حالي كه برعكس بسياري از انسان هايي كه به ظاهر به كار خشن و آهنين مشغولند از لطافت و ظرافت هاي روحي خاصي برخوردارند كه ممكن است يك انساني كه در شهر و فضاي مدرن آن به سر مي برد ، از آن محروم باشد. چرا راه دور برويم در همين جنگ هشت ساله خودمان بسياري از اصطلاحات و لطيفه ها و شوخي هاي كميك و طنازانه اي خلق شده است كه بخشي از آن را مي توان در مجموعه كتاب هاي " فرهنگ جبهه " مشاهده كرد. حتي اگر جنگ و مقتضيات آن را در تضاد با كمدي و جنگ بدانيم اما تجربه بشري نشان مي دهد كه بسياري از شگفتي ها محصول موقعيت هاي پارادوكسيكالي است كه زيست – جهان انسان را مي سازد.
سينماي جنگ علاوه بر اين كه خود يك ژانر مستقل در سينما به حساب مي آيد ، داراي اين ظرفيت و پتانسيل است كه ژانرهاي ديگر را هم در خدمت خود بگيرد . قطعا يكي از جذاب ترين اين ژانرها كه در يك تضاد ظاهري هم با سينماي جنگ دارد طنز و كمدي است . تجربه سينماي ايران در اين زمينه نشان مي دهد كه آثارسينماي دفاع مقدس كه در ساختاري طنز روايت شده است ، دست كم در جذب مخاطب حتي نسبت به آثار كميك متداول موفق تر است و اين خود امتياز خوبي براي فيلمسازان جنگ محسوب مي شود تا از ظرفيت بالاي مخاطبان در اين ژانر براي بيان حرف و حديث هاي خود بهره بگيرند حتي با زبان طنز.
شايد به جرأت بتوان گفت كه فيلم سينمايي " ليلي با من است " ساخته كمال تبريزي نقطه عزيمت سينماي دفاع مقدس در حوزه طنز باشد كه اتفاقا به اعتقاد نگارنده هنوز هم بهترين اثر در اين حوزه است كه تا كنون تجربه نشده است هر چند در سال هاي اخير "اخراجي ها" ي مسعود ده نمكي در اين باره سرو صداي زيادي راه انداخته است. اتفاقا مقايسه اين دو اثر مي تواند به آسيب شناسي طنز در سينماي دفاع مقدس كمك كند تا ويژگي ها و شاخص هاي اين ساختار تركيبي را به درستي درك كرد و تصوير دقيق تري از طنز جنگي ارائه کرد. اگرچه زبان طنز داراي عناصر مشتركي است كه مستقل از محتواي يك اثر هنري قابل شناسايي است ، اما هيچ فرمي از تآثير پذيري محتواي و مضامين خود مصون نيست و قطعا شكلي جديد به خود مي گيرد. سينماي دفاع مقدس البته با همه اشكال طنز پردازي تطابق ندارد و به دليل مؤلفه هاي ذاتي خود نمي تواند با انواع مختلف كمدي همسويي داشته باشد . بهترين شيوه طنز براي آثار جنگي طنز موقعيت است كه در" ليلي با من است " هم تجربه شد . موقعيت جدي جنگ در درون خود وضعيتي متضاد خلق مي كند كه مي تواند بستر خوبي براي طنز پردازي باشد. پرويز پرستويي در" ليلي با من است" نقش شخصيتي را بازي كرد كه به شدت از محيط جنگ هراس داشت اما بنا به حوادث و اتفاقاتي به اجبار در خط مقدم جبهه قرار گرفت . اين دوگانگي به شكل طبيعي داراي موقعيتي كميك است كه در عين التزام به مولفه هاي سينماي جنگ در ذيل ژانر كمدي هم قرار مي گيرد. در ميان انواع مختلف طنز هم بيش از همه طنز موقعيت داراي جاذبه و البته منطق دراماتيك است كه سينماي كمدي ايران در اين زمينه داراي ضعف هاي عمده اي است. متاسفانه در دهه اخير شاهد رشد قارچ گونه طنزهاي سطحي و عوام زده در سينماي ايران هستيم كه بخش عمده اي از عملكرد خود را وامدار برنامه هاي تلويزيوني است . اين سطحي نگري در سينماي طنز جنگي نيز با ساخت " اخراجي هاي " 1و 2 امتداد يافته است و برخلاف استقبالي كه از سوي مخاطب صورت گرفت به لحاظ سينمايي و از منظر منتقدان و صاحب نظران داراي وجاهت هنري نيست. اين رويكرد به فيلمسازي و طنز بيش از هر چيز اعتبار سينماي دفاع مقدس را مخدوش مي كند و حتي ممكن است به اين نگرش دامن بزند كه روايتي طنز از سينماي جنگ به ابتذالي هنري در اين ژانر منتهي مي شود . هنوز بسياري از فيلمسازان ما فرق طنز و هجو و كمدي و انواع و ابعاد آن را نمي شناسند .
سينماي جنگ به دليل برخي موقعيت هاي اكشن و جلوه هاي ويژه از ظرفيت هاي ويژه اي براي طنز موقعيت برخوردار است كه گونه هاي ديگر سينمايي كمتر از آن برخوردار هستند و اين امكان را به كارگردان و فيلمنامه نويس مي دهند كه از اين ابزارها در جهت بسط روايت خود استفاده كنند. همچنين حضور افراد مختلف در جنگ ، امكان بيشتري به تمهيدات شخصيت پردازي مي دهد تا كاراكترهاي كميك متنوعي ايجاد كرد. در همين اخراجي ها - كه البته بيشتر با تيپ سازي در آن مواجهه بوديم - انواع شخصيت ها خلق شد كه شايد كمتر در يك فيلم كمدي شاهد آن بوديم . جبهه و فضاي آن محيط مناسبي است تا از تضاد فكري و شخصيتي آدم ها در آن براي خلق موقعيت هاي طنز استفاده شود . در اين ژانر حتي مي توان با شوخي به برخي باورها و خاطره ها نيز پرداخت كه از خط قرمز تقدس سينماي جنگ خارج نباشد . اساسا بسياري از موقعيت هاي كميك برساخته شرايط جنگ است كه در خارج از اين متن امكان بروز نمي يابد و سينما مي تواند آنها را در عرصه تصوير به نمايش بگذارد و حتي مهم تر از اينها سينماي جنگ مي تواند از زبان طنز براي تبيين و تبليغ ايدئولوژي و انگاره هاي فلسفي آميخته با جنگ نيز استفاده كند و چه بسا اين تمهيد بتواند در جذب مخاطب نيز موفق تر عمل كند. جنگ اگرچه تلخ ترين و خشن ترين تجربه بشري در مناسبات انساني و سياسي است ، اما داراي لايه هاي متعددي از تجربه هاي گوناگون انساني است كه در شرايط استثنايي و دشوار مبارزه خود را نشان مي دهد و قابليت دراماتيك دارد. شكوفايي طنز در سينماي دفاع مقدس البته مستلزم شرايط فرا متني هم است كه توسط مديران فرهنگي – هنري جامعه ايجاد خواهد شد . بديهي است وقتي قرار است از مفاهيم و باورهاي مقدس در عرصه هنر استفاده شود به تساهل و تسامح بيشتري نياز است تا قوه تخيل و تدبر آدمي در ساحت هنر فرصت تجربه اندوزي داشته باشد و بپذيرم كه سينماي جنگ در دوران پس از آن به ساختار و روايت هاي متكثري نيازمند است تا هم به ماندگاري اين ژانر در سينماي ايران كمك كند و هم ، زباني متناسب با شرايط تاريخي و اجتماعي زمان خود به دست آورد تا بتواند بر مخاطبان خود تأثير بگذارد. همان طور كه زبان موعظه و نصيحت اخلاقي هميشه تراژديك و غم انگيز نيست و خطيبان از شيوه هاي مختلفي براي سخنراني استفاده مي كنند ، زبان سينماي جنگ هم هميشه جنگي و جدي نيست و بسياري از گزاره هاي اخلاقي و سياسي موجود در آن را مي توان با زبان طنز و ظرافت هاي لطيف بازنمايي كرد. اين هميشه تفنگ و توپ و تانک نيست كه نشانه سينماي جنگي است گاهي لبخند يك رزمنده يا شوخي يك فرمانده بهتر مي تواند فضاي جبهه و جنگ را به تصوير بكشد و يا مخاطب را درگير درام فيلم نمايد. گوشه اي از اين ظرافت هاي طنازانه را در " روز سوم " محمد حسين لطيفي نيز شاهد بوديم . سينماي جنگ براي بيان حرف هاي خود فقط به سلاح گرم و سرد نيازندارد ، گاهي سلاح خنده در ميان آتش و خون مي تواند زبان رساتري براي عرصه سينماي جنگ و آدم هايش باشد.
معبر
نظرات شما عزیزان: