زندگینامه شهيد حاج داوود كريمي(1)
معبر:وبلاگ تخصصي دفاع مقدس
آخرين مطالب

پیکر شهید برونسی کشف شد

همه دوستان من

برگی از خاطرات یک شهید( روزه بی سحری )

باز دلم هوای شلمچه کرده است

لحظه شهادت دو بسیجی

اتفاقی در یک قدمی اسارت

شهادت از نگاه خبرنگاران جهان

خدا این بچه‌های نیم وجبی را شهید کند

روایتگری ارثیه ی مادر(س) است

چشمان بارانی جوانان در شلمچه

به همه بگو اینجا دهلاویه است!

وقتی مرتضی موجی شد!

آداب زیارت نور

اولین گزارش از سفر به مناطق جنگی(2)

اروند؛ جایی که دیوانه‌ام می‌کند

اولین سفرنامه مناطق جنگی

پندهای رهبر برای روایتگران نور

25 هزار زائر سرزمين‌هاي نور در دزفول اسكان مي‌يابند

آنجا که دلم جاماند...

در جمع زائران سرزمین نور ...

آرشيو مطالب

ارديبهشت 1390
فروردين 1390
اسفند 1389
بهمن 1389
دی 1389
آذر 1389
آبان 1389
مهر 1389

پيوندهاي روزانه

گوگل
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون
آرشيو پيوندهاي روزانه

پيوندها

استخاره با قرآن کریم
خرید پستی
اس ام اس فلسفی عاشقانه
سمپادی ها
زن کاملا عريان در خيابانهاي اصفهان!!+عکس[7427] »عجب قليوني ميکشه اين دختره واي واي[2814] »اينم لحظه کشف حجاب در تيم ملي ايران +عکس[3555] »اين زن بخاطر بزرگي سينه اش اخراج شد!+عکس[3413] »آيا خواهر نيوشا ضيغمي رو ديديد؟[2823] »افزايش قد بصورت نامرعي و ارزان[349] »تصاوير ناياب دختران مانتو پوش در تهران[2595] »حرکت جالب دو دختر 17ساله خوشگل+عکس[2477] »مدرسه دخترانه يهوديان در تهران (عکس)+1391[4483] »لباس اين خانوم هر روز کوتاه تر مي شود ! / عکس[2621] »عشوه جنجالي شيوا بلوريان+عکس[5314] »تصوير يک خانم بي حجاب از صداوسيماي ايران[4375] »شوهر بي ريخت بهنوش بختياري+عکس[5467] »عکس همسر آرايش کرده قهرمان المپيک ايران[2426] »دختر ايراني موتورسوار با شلوار و لباس تنگ+عکس[2414] »تيم فوتبال دختران پرسپوليس قبل از انقلاب+عکس[1212] »عکس لخت شدن يک خانم در فرودگاه[2742] »عکس صحنه اي که سانسور شد![2206] »تصاوير ناياب دختران مانتو پوش در تهران[1864] »تصاوير خيلي ناجور از شناي مختلط در مازندران[2319] »خانمها اين عکس را نبينند[2033] »تفاوت حمام زنان و مردان / عکس[1433] »دختر هندي خوشگل در ايران غوقا کرد+ عکس زيبا[2637] »حرکت جالب دو دختر 17ساله خوشگل+عکس[1350] »ماجراي زن بهداد سليمي در المپيک لندن روشد+عکس[1855] »عکس سمر بازيگر زيباي عشق ممنوع با يک مرد ايراني[1701] »عکس ليلا بلوکات و خواهراش[605] »دختر جنجالي در مسجدالحرام + عکس[4007] »زايمان يک دختر در حمام+ عکس[4371] »با اين دختر ازدواج کنيد و جايزه بگيريد+عکس دختر[3567] »آدرس فيس بوک و تصوير الناز شاکردوست+عکس[3618] »ببين اين دختر خوشگله رو مي پسندي؟[5053] »ماجراي زن طلاق گرفته+عکس[2600] »زن کاملا عريان در خيابانهاي اصفهان!!+عکس[7427] »عجب قليوني ميکشه اين دختره واي واي[2814] »اينم لحظه کشف حجاب در تيم ملي ايران +عکس[3555] »اين زن بخاطر بزرگي سينه اش اخراج شد!+عکس[3413] »آيا خواهر نيوشا ضيغمي رو ديديد؟[2823] »افزايش قد بصورت نامرعي و ارزان[349] »تصاوير ناياب دختران مانتو پوش در تهران[2595] »حرکت جالب دو دختر 17ساله خوشگل+عکس[2477] »مدرسه دخترانه يهوديان در تهران (عکس)+1391[4483] »لباس اين خانوم هر روز کوتاه تر مي شود ! / عکس[2621] »عشوه جنجالي شيوا بلوريان+عکس[5314] »تصوير يک خانم بي حجاب از صداوسيماي ايران[4375] »شوهر بي ريخت بهنوش بختياري+عکس[5467] »عکس همسر آرايش کرده قهرمان المپيک ايران[2426] »دختر ايراني موتورسوار با شلوار و لباس تنگ+عکس[2414] »تيم فوتبال دختران پرسپوليس قبل از انقلاب+عکس[1212] »عکس لخت شدن يک خانم در فرودگاه[2742] »عکس صحنه اي که سانسور شد![2206] »تصاوير ناياب دختران مانتو پوش در تهران[1864] »تصاوير خيلي ناجور از شناي مختلط در مازندران[2319] »خانمها اين عکس را نبينند[2033] »تفاوت حمام زنان و مردان / عکس[1433] »دختر هندي خوشگل در ايران غوقا کرد+ عکس زيبا[2637] »حرکت جالب دو دختر 17ساله خوشگل+عکس[1350] »ماجراي زن بهداد سليمي در المپيک لندن روشد+عکس[1855] »عکس سمر بازيگر زيباي عشق ممنوع با يک مرد ايراني[1701] »عکس ليلا بلوکات و خواهراش[605عکس هاي دختر بازيگر در فيلم موهن توهين به حضرت محمد(ص آشنايي با نرم افزار هاي چت . ودوستيابي : آشنايي با نرم افزار هاي چت . ودوستيابي
music3nter
انتظارحاضر
زندگی زیباست...
Economic jihad
همت مضاعف پارسیان
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دفاع مقدس و آدرس mabar.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





مترجم وبلاگ معبر

پايگاههای دفاع مقدس

سایت جامع دفاع مقدسامتداددیار رنجپایداریپایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی مفقودین و شهدای گمنامپایگاه تخصصی ادبیات دفاع مقدسپایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادتپایگاه اطلاع رسانی قربانیان سلاح‌های شیمیاییچهار دیپلماتلوگوی نشریه پلاک هشت

پايگاههاي جنگ نرم

تیم جنگ نرم ایرانیان

زندگینامه شهيد حاج داوود كريمي(1)

 آیت الله که در سال هاى انقلاب، حاج داود و جامعه ایران او را به نام امام خمینى شناختند.

 در سال هاى نخستین دهه ۵۰ که جامعه ایران پر از شور و التهاب انقلابیگرى بود داود کریمى هم با گروهى از رفقایش «فجر اسلام» را به راه انداختند. در تهران این گروه یکى از قوى ترین گرو ه هایى بود که حتى اعتماد افرادى چون دکتر سید محمد حسین بهشتى و شیخ محمدرضا مهدوى کنى را به خود جلب کرد. او در این حرکت نیمه مخفى و سیاسى _ چریکى با این عالمان ارتباط داشت و از هدایت آنان بهره مى گرفت. حتى مسائل مالى مردم هم مورد توجه او بود. به عنوان برادرى دلسوز کمکشان مى کرد و به خلق الله یارى مى رساند.

فجر اسلام و سازمان مجاهدین خلق ظاهراً از ابتدا روابط بسیار گرمى دارند. اما براساس شواهد موجود از سال ۵۲ ارتباط این دو گروه مخفى با هم قطع شد. چرا که اعضاى گروه «فجر اسلام» اعتقاد داشتند که سازمان به بیراهه مى رود.

 حاج داود تراشکار و فعال سیاسى _ چریکى تا سال ۵۵ در تهران به مبارزه ادامه مى دهد. اما شور چریکى و بسته شدن فضاى مبارزه در ایران (پس از کودتاى درونى سازمان مجاهدین و بازداشت بسیارى از نیروها) موجب مى شود حاجى نیز همراه و مانند بسیارى از همرزمانش راهى مهد و قلب تپنده مبارزات ضداستعمارى آن روز شود. لبنان، فلسطین و الجزایر سه جایگاه براى چریک هایى اینچنینى است. حاج داود لبنان را انتخاب مى کند. در آنجا با شهید دکتر مصطفى چمران و شهید محمد منتظرى هم رزم است. پس از مدتى نیز به سبب استعدادش از رتبه شاگردى به معلمى ارتقا پیدا مى کند و مربى نیروهاى چریکى در لبنان مى شود.

 اما حاج داود ایرانى است و قلبش در ایران مى تپد. تقویم هم سال ۱۳۵۶ را نشان مى دهد. سالى که انقلابى در خاورمیانه در حال شکل گیرى است که البته قرار است به قول محمد حسنین هیکل (روزنامه نگار مصرى) الگوى جنبش هاى انسان گرایانه در جهان باشد.

 حاج داود هم جذب این نهضت بزرگ و خواستنی مى شود و به ایران عزیمت مى کند.

 جوان لبنان رفته جنوب شهر که امروز مردى باتجربه است در کنار دوستان و همراهانش که از قضا مردان بنام آتیه سیاسى - نظامى ایران اند چهار هیات مذهبى در منطقه نازى آباد براى مبارزه با رژیم شاه تاسیس و سازماندهى مى کند و با تجربه اى که در سال هاى گذشته عمر اندوخته هدایتشان را بر عهده مى گیرد.

 

انقلاب و پس از آن جنگ

 موج مى زند و سد پیر و فرتوت و علیل سلطنت در ایران را مى شکند. حاج داود در همان اولین روزها با کمک دیگر مبارزان در کمیته انقلاب نازى آباد فعال مى شود و خود هدایت و مسئولیت این کمیته را برعهده مى گیرد. یکى از این برادران به یاد مى آورد روزهایى را که در آن حاج داود هر کسى را که مى توانست کارى کند، در کمیته به کار مى گرفت. حاج داود از اعضاى اصلى تشکیل دهنده آن و عضو هیات مرکزى سپاه تهران بود.

 جنگ که شروع شد، به منطقه جنوب و سپس غرب رفت. او در همین مدت که تا سال ۶۱ ادامه یافت، برپایه آموخته هاى خویش در لبنان مسئول آموزش نظامى سپاه شد. سپس مدتى کوتاه تر از یک سال فرمانده سپاه تهران بود. مدتى هم در بنیاد شهید که ریاست آن را «مهدى کروبى» به عهده داشت، مشغول شد تا سال پایانى جنگ که روز هاى اوج آن بود، فرارسید. حاج داود در این دوره در دو عملیات بزرگ و سرنوشت ساز فاو و مرصاد (پس از پذیرش قطعنامه) حضور یافت. او در آنجا مسئولیت گردان هاى رزمى- مهندسى جهاد را داشت. در فاو بود که مصدوم شیمیایى شد و از مرصاد، ترکشى در قلبش به یادگار ماند.

 باید گفت یکى از شاهکارهاى او در این دوران طرح شکستن حصر آبادان بود: کارهاى او هم در عرصه عمل صالح کم نبود که یک نمونه آن، طرح شکستن حصر آبادان بود. در آن شرایط خطیر که مى خواستند از خوزستان اسرائیلى دیگر بسازند، فکر خلاق و اندیشه و ایمان حاج داود کریمى، موجب آزادى و شکستن حصر آبادان شد.

 در فاصله سال هاى ۶۵ تا ۶۷ حاج داود در شرق کشور به سر مى برد. او در این دوره با سمت فرماندهى قرارگاه مرکزى محمد رسول الله و قرارگاه هاى تاکتیکى تابعه شرق کشور در قالب طرح «والعادیات» مسئول مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر بود.

 او در همین سال ها بود که رفیقان و همرزمانش که با هم سال ها مجاهده کرده بودند یک به یک پر کشیدند. حاج محمد ابراهیم همت، مهدى باکرى، حسین خرازى و بسیار دیگرانى که نمونه هاى مردى بودند، اما این جامانده از جمع یاران تنها مى توانست در غم از دست دادن اینان بگرید.

 در میانه عملیات فاو، مزدوران صدام گلوله هایى را فرو آوردند که با دودى زرد رنگ و بویى آزاردهنده و تهوع آور خبرى مهلک از یک فاجعه مى داد. حاج داود فرمانده این بار مردانگى را در نجات همرزمانش تبلور بخشید.

 او تلاش کرد با چهار پنج ماسکى که در اختیار دارد برادران جوانش را نجات دهد. سه چهار ساعت بعد اما شیمیایى هاى سردار معدوم قادسیه، سینه او را از خون و درد انباشته بود. زمانى که او را براى معالجه به تهران آوردند خون استفراغ مى کرد و نفسش به بوى گوگرد و گازهاى سمى و میکروبى، آمیخته بود. بر تخت بیمارستان داود کریمى فریاد مى کشید.

 روزهاى پس از جنگ، رنج ها و دردها

 پس از جنگ حاج داود در حالى که مى توانست به عنوان سردارى نظامى چهره باشد، به کارگاه تراشکارى اش بازگشت که به گفته دوستانش، این بار «محقرتر» بود و در جاده باقرآباد قرار داشت.

 از سال ۶۸ تا زمان شهادت، حاج داود تنها یک کارگر ساده قالب ساز بود.او نه درجه خواست، نه دنبال بنیاد جانبازان رفت و نه مزایاى نظامیان را طلب کرد. در آن کارگاه کوچک به دستاورد خودش قناعت مى کرد.

 اما این کارگر ساده در همین سال هاى انزوا، با مشکلاتى هم مواجه شد. «حاج داود مورد جفا واقع شد و ملامت هایى کشید اما دم نزد و هیچ توقعى نداشت.»

 حاج داود با بزرگوارى خاص خود که آن را با واژه هاى «استغنا از خلق و صبر در مصائب» مى توان توصیف کرد و گذشت.

 و روزهاى سیر الى الله

 روزهاى آخر به حاج داود بسیار سخت گذشت. مهندس لطف الله میثمى مى گوید:«شب هنگام بود. براى دعا به منظور شفاى او به منزلش رفتیم. در راه حاج داود را همچون کوهى استوار و خود را چون کاهى در برابر آن کوه تصور مى کردم. وارد اتاقش که شدم دستى نحیف همراه با خنده اى ملیح مرا به سوى تخت کشاند. پیشانى حاج داود را بوسیدم. جثه اى بسیار کوچک داشت. اما در یک لحظه او را ذره اى بى انتها یافتم.

 و دوست دیگرى در این مورد مى گوید: «فراقش جانکاه است اما دردى که او کشید، جانکاه تر بود.

 از ۱۵ تیر ماه ۱۳۸۲ بیمارى اش شدت مى گیرد. بسترى مى شود. اما پزشکان کارى از دستشان برنمى آمد تا آنکه او را سه چهار ماه به آلمان مى فرستند. پزشکان آلمانى تشخیص داده بودند که بیمارى او ناشى از مسمومیت شیمیایى حاصل از گاز هایى است که در جنگ به کار رفته بود آنها نوع گاز هاى شیمیایى را هم مشخص کرده بودند. بدنش پر از غده شده بود. یک بیمارى عجیب و غریب بود. شبیه سرطان اما سرطان نبود.

 و این طور بود که حاجى به بستر افتاد و کم کم تحلیل رفت. او همچنان مثل همیشه خوش برخورد بود ولى بیمارى با او چنین برخوردى نداشت.

 درد همچنان زیادتر مى شد و پزشکان مجبور بودند از داروها و مسکن بیشترى استفاده کنند. پزشکان تجویز کرده بودند براى کاهش درد از تریاک استفاده کند اما بیمار این خواست را نپذیرفته و گفته بود: «من چطورى تریاک مصرف کنم در حالى که خودم رئیس ستاد مبارزه با موادمخدر بودم.»

 پرستاران هم نمى توانستند او را یارى کنند. او از درد خواب نداشت. به همین خاطر، تنها راهى که مانده بود، راهى زجرآور بود. نخاعش را سوراخ کردند و در مهره اول «پمپ مرفین» کار گذاشتند. پرستار دکمه پمپ را مى زد و مرفین به همه جاى بدنش مى رفت. حاج داوود، واقعاً سختى کشید.

 سرانجام این کوه استقامت و پایدارى، در نیمه گرم و سوزان شهریورماه ۱۳۸۳ تاب قفس تن نیاورد و بر اثر جراحات ریوى ناشى از شیمیایى هاى دشمن ملک و دین زندگى را بدرود حیات گفت و به شهادت رسید.

 حاج داود در شانزدهم شهریورماه ۱۳۴۹ ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک دختر به نام «مریم» و سه پسر با نام هاى «میثم»، «محمدصادق» و «محمود» است

  خاطرات منتشره نشده یاران انقلاب

 

شهید داود کریمی و چگونگی تشکیل گروه فجر اسلام

 

سردار شهید داود کریمی چگونگی تشکیل گروه فجر اسلام و صف را تشریح کرد.

سردار شهید داود کریمی از چهر‌ه‌های شناخته شده عرصه مبارزه و دفاع مقدس بود. خاطرات وی در مورد چگونگی تشکیل گروه مسلحانه فجر اسلامی و شکل‌گیری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و اقدامات اولیه سپاه در ابتدای شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی ایران در دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران ثبت و ضبط است.

متنی که از نظر مخاطبان خواهد گذشت برگرفته از پرونده خاطرات شهید داود کریمی به شماره 261 در تاریخ 3/2/83 است.

 

متن خاطره:

 

*بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. خدمت حاج آقای داود کریمی هستیم که چهره‌های عزیز رزمنده و نیروهای انقلاب نسبت به ایشان آشنایی دارند. توفیقی شد که خدمت ایشان برسیم و بخشی از خاطرات ایشان را در ارتباط با مسایل قبل و بعد از انقلاب و سپاه داشته باشیم. من تشکر می‌کنم از این وقتی که به ما داده‌اید و امیدوارم در این وقتی که در خدمت شما هستیم بتوانیم امهات خاطرات را داشته باشیم.

کریمی: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. خوب من هم مثل رفقا و بچه مسلمان‌ها در هیئت‌‌ها شرکت می‌کردم و یادم هست که 15 ساله بودم که به جلسات آقای مهدوی در مسجد جلیلی ایرانشهر با رفقا می‌رفتم.

به مناسبت این که محل کارم روبه روی مسجد حاج جعفر مقابل میدان قیام یا میدان شاه سابق بود و جریان 15 خرداد از آنجا شروع شد، به همین واسطه خاطراتی با شهید عراقی دارم. ما آن موقع دنبال آنها راه افتاده بودیم. بین سال‌های 44 و 45 یک استادی برای ما پیدا شد بنام مرحوم حاج آقا جوهرزاده. آشنایی با این استاد لطف خدا بود. ما آن موقع به همراه بعضی از بچه‌های پایین شهر که حدود 500 نفر بودیم، به کلاس درس و اصول عقاید او می‌رفتیم.

در سال‌های 49 و 50 جنگ‌های چریکی سازمان فدائیان خلق شروع شده بود و خیلی برای ما جالب بود، مخصوصاً نام مجاهدین خلق اولیه. ما خیلی آرزو می‌کردیم که جزو این سازمان باشیم. ما در سال 52 به اینها ملحق شدیم و به همین خاطر آموزش‌های سیاسی و تشکیلاتی ‌دیدیم و کارهایی که لازم بود انجام می‌دادیم تا این که سال 53 و 54 تغییر موازین ایدئولوژی پیش آمد و خیلی از دوستان ما که داستانش خیلی طولانی است، متاسفانه مارکسیست شدند و یا فراری شدند و یک تعداد ما ماندیم سرگردان و شاید زندگی ما در سالهای 45 و 55 همه با بیم و وحشت گذشت. انگار همه آمال و آرزوهای ما فرو ریخته بود.

در سال 55 با دوستان آمدیم یک تشکلی را در مدت یکسال به وجود آوردیم بنام ارتش آزادی‌بخش که اسم گنده‌ای داشت و ما همه کوچک بودیم. این تشکل بعدها به سازمان فجر اسلام تغییر نام پیدا کرد. مرحوم آقای بروجردی و لنگرلو در سپاه در این سازمان عضو بودند و حدوداً شامل 500 نفر نیرو می‌شد.

تا زمانی که بنده به عنوان نماینده این سازمان موقع شکل‌گیری سازمان مجاهدین انقلاب شرکت می‌کردم، من آمار این نیروها را به بهزاد نبوی می‌دادم.

از قبل بچه‌ها اینجا آموزش می‌دیدند و بعد آنها را به سوریه و لبنان می‌فرستادیم. قبل از انقلاب بنده را فرستاده بودند که بروم و یک آموزش 6 ماهه ببینم.

از دیگر کارهایی که می‌کردیم این بود که دستگاه‌های مزایده دولتی را به هر ترتیب می‌خریدیم و اینها را بین بچه‌ها پخش می‌کردیم.

بعد از مدتی روش عضوگیری و کار مردمی را تغییر دادیم که این باعث رشد زیاد سازمان ما شد، چون طبق تحلیلی که داشتیم، تعداد نیروهای ما کم می‌شد و اگر این وضع ادامه پیدا می‌کرد، مدار بسته سازمانی پیدا می‌کردیم . یادم هست که بهزاد نبوی تعجب می‌کرد و می‌گفت این 500 نفر نیرو را ظرف این دو سال از کجا گیر آوردی... ما در تشکیلات‌مان یک شاخه نظامی و یک شاخه تبلیغاتی داشتیم.

وقتی که من برای دوره آموزش نظامی انتخاب شدم با خیلی از دوستان آشنایی پیدا کردم که آقای چمران، آقای غرضی، خواهر دباغ، آقای جلال الدین فارسی و قطب‌زاده و محمد منتظری از جمله این افراد بودند...

عرض کنم که منزل این دوستمان که ما ارتباط داشتیم منجر به این ارتباط شد و ما آمدیم در ایران. با توجه به اینکه آموزش‌ها را کافی می‌دانستند ما چیزهایی را که یاد گرفته بودیم به نیروهایمان آموزش می‌دادیم. آنجا آموزش سیاسی دست برادران ایرانی و آموزش نظامی دست برادران فلسطینی بود.

... بعد از تشکیل کمیته جنوب تهران 13 و 14 واحد شد خیلی از دوستان و رفقا در آن جا بودند و ما بهترین کمیته را داشتیم چون بهترین نیروها و کادرهای آموزش دیده قبل از انقلاب در آن کمیته بود و شاید بهترین کمیته‌ای بود که بهزاد نبوی و آقای نوری طرحها و کارهای ما را در کمیته 14 تحویل می‌گرفتند. عرض کنم که بعد بلافاصله سپاه تشکیل شد و دوستان به علت آشنایی قبلی بنده، من را دعوت کردند رفتم به سپاه پاسداران که در خیابان پاسداران هم بود و ورود ما توام شد با جلساتی که 4 تا سپاه بود و می‌خواست یکی شود. بعد از ادغام سپاه بنده به عنوان معاون آقای کلاهدوز در ستاد مرکزی و آموزشی آن مشغول به کار شدم و به موازات همین هم توی تشکیل مجاهدین انقلاب به عنوان نماینده فجراسلام و صف هم توی جلسات 9 ‌گانه شرکت کردیم.

...البته گروه‌ آقای ابوشریف با این نیروهای هفت‌گانه ادغام نشدند. البته ما استدلالمان این بود که چون انقلاب شده است و یک رهبر داریم، نیاز به این نیروها و گروههای مخفی نداریم. ما باید کمیته و سپاه را تقویت کنیم و نیروی مسلح ما این باشد و باز عمل کنیم. ولی آنها نظرشان این بود که اگر کودتایی شد، این بچه‌ها زودتر همدیگر را بشناسند و وارد عمل شوند. خوب اینها داستان مفصل دارد و ما بالاخره ادغام نشدیم. البته شاید 90 درصد از دوستان همه جزو سپاه شدند...


معبر

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





علي سعادت | 1:53 - 18 آبان 1389برچسب: زندگینامه شهيد حاج داوود كريمي,
+ |

منوي اصلي
خانه
پروفايل مدير وبلاگ
پست الکترونيک
آرشيو وبلاگ
عناوين مطالب وبلاگ

درباره وبلاگ

به وبلاگ معبر خوش آمديد (تخصصي دفاع مقدس)

نويسندگان

علي سعادت

موضوعات مطالب

دفاع مقدس
رسانه ها،اخبار،مطبوعات
خاطرات
كتاب،شعر،داستان،طنز
شهدای گمنام
خانواده شهدا
عملیات ها
بسیج
مناطق عملیاتی
جانبازان
آزادگان
سرداران،شهدا
فرهنگ دفاع،جبهه
فرهنگ ایثار و شهادت
دل نوشته ای با شهدا
جشنواره ،مسابقات
فضاي مجازي،جنگ نرم و...
سينما ،تئاتر،تلويزيون
راهيان نور

نشانك وبلاگ معبر
معبر - وبلاگ تخصصي دفاع مقدس

كد لوگوي معبر

ساير امکانات

RSS


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 987
بازدید دیروز : 634
بازدید هفته : 987
بازدید ماه : 2706
بازدید کل : 114704
تعداد مطالب : 667
تعداد نظرات : 60
تعداد آنلاین : 1

مسابقات وبلاگ نويسي

مسابقه بزرگ وبلاگ نویسی سبک بالان به مناسبت هفته دفاع مقدس

اولین جشنواره «وبلاگ‌نويسی دفاع مقدس» در يزدجشنواره وبلاگ نویسی حماسه نگاران بسیج و انقلاب اسلامیجشنواره وبلاگ نویسی تبیان در حال برگزاری است . ثبت نام کنید