شهید احمد کاظمی به روایت سردار سرلشکر قاسم سلیمانی
هیچ وقت تصور نمیکردم که در مورد احمد بخواهم حرفی بزنم. با آن که چندی گذشته من باورم نمیشود که احمد شهید شده است. ما خیلی به هم نزدیک بودیم، خصوصاً بعد از جنگ بیشتر به هم نزدیک شدیم. علتش هم غربتی بود که ما بعد از جنگ پیدا کردیم یعنی همین احساس یتیمی، یتیمی نه از این باب که همه میگویند، بلکه از باب این که انسان از یک راهی باز میماند، احساسی مثل این که جا مانده و باز مانده است به او دست میدهد.
هر چند احمد به آرزویش رسید اما واقعاً حیف شد. او میتوانست یک جنگ بزرگ را فرماندهی کند، مدیریت کند و شهید بشود. شاید مصلحت الهی همین بود و همین درست بود. این را ما نمیدانیم ولی آنچه میدانیم این است که احمد میتوانست خیلی کارهای بزرگی بکند.
احمد چند مشخصه اصلی داشت که همه این ها را از امام گرفته بود.
یکی از مشخصههای بارز احمد زیرکی او بود. حالا به معنای درست آن، تدبیر وی بود. منتظر نبود که در قرارگاه بگویند خط حد لشکرت چه میشود. همیشه وقتی درباره منطقه عملیاتی بحث میشد او به خیلی از زوایای پشت این هم نگاه میکرد.لذا موافقتهایش معنا داشت و مخالفتهایش هم معنا داشت.
دوم اینکه وقتی میخواست خط حدی انتخاب کند مخالفت یا موافقت او در کل عملیات برای نحوه عمل لشکر 8 نجف تأثیر داشت. مثلاً شما به همه خط حدهایی که لشکر نجف گرفته نگاه کنید، احمد خط حدی را برایش اصرار میکرد که پیروزی و شکستش کمتر به گردن کسی بیفتد.
در والفجر 4 فشار روی احمد از همه ما بیشتر بود چون از دشت شیلر میخواست بیاید از میدان مین، جناحش باز بود تا میرسد به لری، قله تک بود اما او انتخاب کرد، نقطهای را که میگرفت تمام منطقه را آزاد میکرد و این را عمل کرد.
در فتحالمبین هم در واقع احمد جناح جلویش کسی نبود، آمد از زلیجان وسط کوه میشداغ رفت رقابیه. این طرف هم مرتضی[قربانی] بود، رئوفی[فرمانده لشکر 7 ولیعصر] بود، متوسلیان بود، بعد این طرف تر من بودم، خرازی بود؛ او آمد تا خط مرز من و خرازی و با عملی که انجام داد همه را رد کرد. به این دلایل است که میگوییم احمد در طراحی و در فرماندهی زیرکی و تدبیر فوق العاده ای داشت. مثلاً در عملیات رمضان، شما نگاه کنید احمد رو به کجا حمله میکند، همین طور مستقیم حرکت میکند به سمت نوک شمالی کانال ماهیگیری. این حرکت، یعنی هرچه تا شلمچه هست بیخاصیت میشود لذا تا شلمچه هر چه بود بیخاصیت شد، لشکر 6 از بالا آمد کمر این را شکست، احمد زیر مثلثیها عمل کرد. در آبادان نیز جایی را انتخاب کرد که بتواند بقیه جاها را بیخاصیت کند.
نکته دیگر دوراندیشی احمد بود، این دوراندیشی در اواخر جنگ و بعد از جنگ بیشتر آشکار شد. شما ببینید مدیریت الان احمد هم دقیقاً مثل زمان جنگ بود. زمان جنگ آقا محسن و شورای فرماندهی مینشستند منطقه عملیات را انتخاب میکردند اما طراحی عملیات که چگونه از منطقه استفاده شود دیگر کار احمد و بقیه بود که یکی از آن موارد نیروی هوایی است. احمد از مدیریت بهره گیری میکرد و برای این موضوع دوراندیشی میکرد. یعنی وقتی که در نیروی هوایی بود، احساس میکرد که ما حتماً روزی درگیر چنین وضعیتی میشویم، یا یک جایی درگیر میشویم فراتر از جنگ ایران و عراق. شما وقتی نیروی هوایی میروید، میبینید که احمد نوع توجهاش به سیستم موشکی سپاه است. نقش آقای شمخانی را نمیخواهم کم کنم، اما کسی که سیستم قدرت دفاعی را تکان داد احمد بود. برای موشک شهاب 3 با بردهای گوناگون شبانه روز وقت گذاشت و در موضوعات دیگر همین طور،یکی دیگر از خصوصیات احمد استفاده از فرصت در بعد تاکتیکی و در بعد استراتژی بود. در بعد تاکتیکی وقتی که به دشمن میزد، متوقف نمیشد تا نقطهای که باید نتیجه میگرفت. همه عملیاتهایش را نگاه کنید همین را میبینید مگر جایی بالاجبار متوقف شده باشد، هر جا راه باز بوده فشار آورده تا به نقطهای که نقطه اتکا عمل بوده برسد. تمام عملیاتهایش همین است. شما سراغ ندارید که مثلاً زیر ارتفاعات لری متوقف بشود، مرحله دوم برود وسطش، یکسره رفته دور زده و لری را گرفته و کار را در یک مرحله تمام کرده است. یعنی ما کمتر عملیاتی داریم که احمد مرحلهای رفته باشد به جز عملیاتهای بزرگ که احمد آن مرحلهای را که برایش پیشبینی شده و با یک حرکت گرفته است، تمام عملیاتها بدین گونه بود.
استفــاده از فرصتــش در تاکتیک و استراتژی همین بود. احمد وقتی آمد در نیروی زمینی من همیشه میگفتم احمد تو چقدر کار میکنی؟ وقتی نیروی هوایی بود شما مقطع عمر احمد را در نیروی هوایی جمع بزنید، نمیخواهم خدای نکرده دیگران را تضعیف کنم، میبینید یک جهش داده است. در نیروی هوایی در همان مقطع میدوید مثل کسی که فرصت ندارد و باید آن را به یک نقطه برساند و نتیجه استراتژیک بگیرد. احمد در این موارد واقعاً منحصر به فرد بود. این نکته را هم بگویم که احمد فرصتها را محدود میدانست از نظر زمانی، چه در تاکتیک و چه در استراتژی، همیشه محدود میدانست، مثل کسی که وقت ندارد، این طوری به موضوع نگاه میکرد.
خصوصیت دیگر، انضباط احمد بود، این انضباط را در کلان که مقررات بود، شما نگاه کنید به زمانی که احمد در نیروی هوایی بود میبینید برای همه چیز انضباط را تعریف کرده است. هر جا که میروی آرایش دارد. شما در نیروی هوایی یک جای مخروبه پیدا نمیکنید. در پادگانی که حضور مییافت به آن انضباط میداد ولو اینکه یک ساختمان قدیمی و تخریبی بود اما به آن ساختار و سازمان میداد و این کار را میکرد.
خصوصیت بعدی احمد شجاعت و جسارت او بود که هر چند در جنگ عمومیت داشت، لکن احمد در حد اعلای آن قرار داشت. اما بعد از جنگ دو تا مشخصه احمد که به نظر من اینها خیلی از مشخصههای معنوی احمد را رشد، دادند، یکی ادب احمد بود و دیگری راز نگهداری او بود. من خیلی کم در جمعها میدیدم که کسی چنین خصلتهایی داشته باشد. برای فرمانده نظامی چنین خصلتی سخت است و اینکه میگویم احمد خلاصهای از امام بود واقعاً این طوری بود. فرماندهان ما در جنگ به ویژه آنها که شهید شدند، نفوذشان خیلی زیاد بود، درجه هم نداشتند، هیچ کس هم نیامد بگوید که من از احمد کاظمی یا از فلانی حمایت میکنم.
ادب احمد فوقالعاده بود، این ادب احمد به نظر من شاه کلید همه چیز بود و به خیلی چیزها رشد داد. نمونهای از تواضع احمد این بود که در مراسمهای مختلف مثلاً در هفته جنگ که فرماندهان را دعوت میکنند یا یک روز ستاد کل دعوت میکند. به جلسهای، ترتیب چیدن صندلیها به نسبت درجه و رتبه و جایگاه است و هر کس جای مشخصی دارد. یکی از علتهایی که من امتناع داشتم از شرکت در مراسم ها به خاطر اخلاق و برخورد متواضعانه احمد بود، یک معرکهای داشتیم در جایگاه، احمد همه را به هم میریخت و جابه جا میکرد تا خودش آخر بایستد، امکان نداشت که این جوری نباشد. یک روز به آقا رحیم گفتم که شما فکر میکنید که ما به احمد خط میدهیم؟ احمد را ما نمیشناسیم؟ احمدی که در جنگ وقتی تصمیم میگرفت که بگوید نه، همه میگفتند حریف احمد نمیشویم آن وقت این ادب احمد است؛مسافرت میخواستیم برویم اگر سه تا ماشین بودیم، اینقدر میایستاد تا ماشینها جلو بروند و او آخرین ماشین باشد. حتی در تردد، ادب او فوقالعاده بود، شما بگردید در بین دوستان احمد، کسی را پیدا نمیکنید که احمد بدگویی او را کرده باشد و غیبت کسی را کرده باشد.اگر مخالفت داشت کوتاه یک چیزی میگفت و زیاد به این موضوع نمیپرداخت. همه را بر خودش ترجیح میداد.
ما تا این روزی که احمد شهید شد، نمیدانستیم که احمد این قدر مجروح شده، والله یک بار احمد نگفت که ترکش به سرم خورده، به صورتم خورده، یک بار نیامد بگوید که مجروح شدم. من که نزدیک ترین فرد به احمد بودم، نمیدانستم احمد این قدر زخمی شده، هیچ وقت نگفت، خدا شاهد است هیچ وقت بر زبان جاری نکرد. احمد خیلی خصلتها داشت، همیشه از بریدگی از دنیا میگفت واقعاً انسان عجیبی بود یعنی هر چه آدم از او فاصله میگیرد، احساس میکند که احمد یک قلهای بود، واقعاً یک قلهای بود، متفاوت بود، خیلی فضیلت داشت، برای همین میگویم احمد واقعاً خلاصهای از شخصیت امام خمینی (ره) بود در ابعاد مختلف.
منبع : روزنامه ایران
معبر
نظرات شما عزیزان: